اما اینجا بارون نمیاد

ساخت وبلاگ

من هیچوقت بعد از خیس شدن تو هوای بارونی بیرون بعد از کار سخت به وان آب داغ تعارف نشدم.

وان آب داغی که وقتی توش بخزم آهی از لذت از نهاد یخ زدم بلند بشه که بعدش حوله ی خشک و تمیزی داشته باشم و شیشه های بخار گرفته ی حموم رو با بوی سوپ مرغ و هویج عوض کنم.

من همیشه تنها بودم نیک، مفهوم خانواده برای من خیلی غریب شده و هر سال بیشتر از سال قبل فراموش میکنم که من هم مثل تموم مردای دیگه دوست دارم از مطبخ خونم با زنی مهربون و دوست داشتنی بوی خوش غذا بلند بشه. من دارم فراموش میکنم همه ی غرایض آدمی رو...

پاره وقت... هفدهم...
ما را در سایت پاره وقت... هفدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : laminor بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 16:45